کد مطلب:211448 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:112

پنهانی مدت عمر
فرمود ای مفضل فكر كن در پنهان داشتن مدت عمر و مقدار آن و جای مرگ و تولد و كوتاهی و درازی عمر انسان كه از اسرار آفرینش است و موجب سعادت بشر می باشد اگر كسی بداند عمرش چقدر است و مرگش كی می رسد - چه بیم تهی شدن كیسه زندگی و فرارسیدن مرگ به مراتب بالاتر از بیم تهی شدن كیسه درهم و دینار است و كسی كه یقین به فنای خود یا مردن خویش در وقت معین داشته باشد امیدش قطع می شود و سعی و عمل از او می رود و كار و كوشش نمی كند و اگر بداند عمرش دراز است به كارهای دامنه داری دست می زند كه آبادی و عمران دنیا و كارهای خیر و منافع عمومی در آن است و هم خود لذت می برد و هم دیگران بهره مند می گردند.

مرگ ناگهانی و تدریجی ابناء نوع كه به چشم می بیند برای عبرت و تذكر او كافی است كه همواره متوجه آخرت شود و برای عالم دیگرش ذخیره ی از عمل خیر تهیه نماید و حالات مختلف زندگی نیز همین حال عبرت و سرمشق است كه رو به كمال می رود پس معلوم می شود كه پنهانی مدت عمر و معلوم نبودن وقت مرگ برای انسان یك نعمت بی نهایت قابل اهمیت و توجه است كه اسباب سیر تكامل و امید و ایمان بكار و كوشش می گردد.

و در این موضوع سخن بسیاری است كه اگر وقت مرگ معلوم بود شاید ترك معصیت می شد ولی پاسخ گفته اند كه همان طور كه طبیب برای بهبود مزاج مریض دوای تلخ و نامطلوب تجویز می كند همانطور ارتكاب منهیات و یا عارضه كسالت و حوادث و غیره موجب بهبود روح انسانیت می گردد و عمل نكردن به دستور طبیب هم سبب ادامه مرض می شود تقصیر از طبیب نیست و انتظار مرگ موجب می شود كه از ارتكاب معاصی خودداری كند و در حالی كه اعتماد بر بقای زندگی سبب تجری و معصیت می گردد.

فرمود ای مفضل در خوابها فكر كن چگونه تدبیر و تعبیه شده كه راست و دروغ آن به هم مشتبه گردد اگر همه راست بوده همه مردم پیغمبر بودند و اگر همه دروغ بوده نفعی در خوابها نبوده و فرق سعید و شقی در دلهای روشن و ضمیرهای صاف مزاجهای سالم و



[ صفحه 307]



معده های سبك با تیره دلان بداندیش و بدبین و پرخوران فرقی نمی كرد.

لذا مقرر فرمود خوابها گاهی راست و گاهی دروغ باشد و آن هم به طلب اسباب طبیعی كه در مزاج حاصل می شده و در اثر اغذیه حلال و حرام است.

فرمود ای مفضل فكر كن بر این مصلحت هائی كه برای بنی آدم مهیا شده و عناصری و مصالحی كه برای تسهیل زندگی او آفریده است مانند خاك برای بنا كردن عمارات و آهن برای صنعتهای فنی و چوب برای كشتیها و سنگ برای آسیاها و مس برای ظروف مطبخ و طلا و نقره برای معاملات و جواهر برای زینت و ذخیره و دانه ها و حبوبات برای تغذیه و میوه ها و فواكه برای تأمین قوای بدن و لذت بردن در غذا و گوشت برای قوت و بوی خوش برای لذت و داروها برای حفظ صحت بدن و چهارپایان برای سواری و استفاده بردن و حمل اثاثیه و هیزم برای برافروختن و خاكستر برای ساروج ساختن و رنگ برای فرش زمین و بسیاری از چیزهای دیگر كه احصاء و شماره نمی توان كرد.

فرمود ای مفضل فكر كن وارد خانه ای شده ای و این خانه خزائن و اثاثیه بسیار دارد و به الوان فرشها مزین شده و در این خانه همه چیز برای همه جا تهیه شده است اگر هر چیز را به جای خود بیند و هر امری را موافق مصلحتی كه به عقل خود بداند دریابد چگونه بی اختیار در مقابل عقل و تدبیر صاحب خانه سر تعظیم فرود می آورد و اگر چیزی را نشناخت و ندانست سر و مصلحت آن برای آن محل مخصوص چیست؟ نباید خرده بینی كند و عیب جوئی نماید زیرا عقل او قاصر از درك رموز و اسرار آن بوده است باید سكوت كند و بداند كه حكمت و مصلحتی موجب به وجود آوردن آن بوده كه نداشتن من دلیل بر بطلان آن نیست یا اگر خانه بسیار منظمی را با تمام اثاثیه كامل مهیا كردند گفتند شما بروید هر چیز را به جای خود بگذارید آیا می توان بهتر از این تصور كرد كه حسن انتظام یافته است؟! حاشا و كلا؟

فرمود ای مفضل تفكر كن و توجه شما به آنچه خداوند عالم برای تأمین زندگانی بنی آدم خلق فرموده تا بدان وسیله در آسایش و رفاه و كمال باشد مثلا حبوبات را برای خوراك و تغذیه او - به شرط آسیا كردن و خمیر نمودن و نان پختن و طعام تهیه كردن یا كرك و پنبه را برای لباس او به شرط استفاده صنعتی و بافتن و دوختن و پوشیدن و یا عقاقیر



[ صفحه 308]



و سایر داروهای طبی را برای معالجه امراض جسمانی او و احكام شرع را برای علاج امراض نفسانی او و فكر كن در تدبیر خالق علیم حكیم كه چگونه تمام این وسایل را در اختیار بشر گذاشته و متكفل زندگی او گردیده است.

خداوند عالم برای هر كاری چیزی آفریده و برای هر چیزی نیروئی نهاده و برای هر نیروئی علمی و حركتی قرار داده كه همه در قدرت علم و نیروی خودش اداره می شود.

فرمود ای مفضل خداوند تكفل همه امور را شخصا خود به عهده دارد و خود مافوق زمان و مكان است - این اشیا را برای انسان آفرید و زمان و مكان را برای او خلق كرد و نیروهای ظاهری و باطنی را به اختیار او گذاشته تا بداند خودش موجد این ابزار و آلات مهمات زندگی نیست تا مبادا از وفور شرور طغیان و سركشی كند و از جمیع ما یحتاج لذت زندگانی را دریابد.

فرمود ای مفضل نمی بینی اگر به مهمانی روی صاحب خانه تمام وسایل راحتی را در مأكول و ملبوس و مسكن تهیه می كند و متكفل زندگی او در آن زمان و مكان موقت می گردد تا نفس او راضی و خوشنود گردد - پس فكر كن در تمام عمر كه مهمان خدا هستی رزق و روزی و ملبوس و مسكن و تمام شرایط لازم را از عناصر و موالید در اختیار تو گذاشته تا در آسایش باشی.

چنانچه سعدی گوید:



ابر و باد و مه و خورشید و فلك در كارند

تا تو نانی به كف آری و به غفلت نخوری



همه از بهر تو سرگشته و فرمان بردار

شرط انصاف نباشد كه تو فرمان نبری



فرمود ای مفضل پس از آنكه همه چیز را برای تو آفریده و مهمان او هستی باز هم برای آنكه بی كار و دلتنگ نشوی نیروهای بزرگی از عناصر در اختیار تو نهاده كه زمین را آباد كنی و عمارات بسازی - قنوات حفر كنی - اشجار غرس نمائی - گلها و گلستانها و باغها و نخلستانها به وجود آوری صنعت و تجارت نمائی.

فرمود ای مفضل احتیاج انسان به آب بیشتر است از احتیاج او به نان زیرا نان فقط برای شكم است ولی آب برای خوردن و طهارت كردن و غسل نمودن و آبیاری اشجار و



[ صفحه 309]



اراضی نمودن است و حیوانات نیز محتاج به آب هستند و نباتات هم تشنه ی آبند و باید انسان برای خود و نباتات و حیواناتی كه درخور احتیاج او می باشد آب تهیه كند و لذا آب را خداوند به قدر كافی آفرید و به رایگان در اختیار همه گذاشت - تا مانند كودك در دوره صباوت كه به كودكستان می رود اول با همان اسباب بازی مشغول می شود آدمی هم با آب و خاك به بازی مشغول می شود كه خسته و فرسوده نگردد از محصول دست رنج خود كیف و لذتی برد و از رفاه و آسایش فراغت بال و حسن حال نشو و نمای خود و فرزندان و نباتات و غیره استفاده می كند.

فرمود ای مفضل فكر كن بشر را چگونه آفریده كه هیچ دو نفری به هم شبیه نمی باشند به قدری اختلاف بین افراد است كه هر فردی به صورت و ممیزات خاصی است در حالی كه سایر حیوانات و نباتات و گاهی جمادات به هم شبیه هستند كه فرق بین آنها نمی توان گذاشت در حالی كه اگر دو نفر توأم در بنی آدم ببینی كه به اصطلاح دوقلو باشند باز هم از هم ممتاز هستند - و خوب می شود از هم تمیز داد - آیا اینها از حكمت و صنع الهی نیست این ها قدرت و توانائی خالق متعال را نشان نمی دهد.

فرمود ای مفضل فكر كن در حیوانات با آنكه دائما غذا می خورند نشو و نمای آنها در حدی محدود است بزرگتر نمی شوند ضخامت و حد رشد هر یك نوع یا طبقه آنها محدود است ولی انسان را در قامت استوار قرار داد - تا لباس بپوشد و راه برود و سیر و سفر كند و هر كجا در هر زمان و مكان از نعم آنها لذت برد.

فرمود ای مفضل اگر گاهگاهی انسان مریض نشود و به بلایا و ناملایمات طبع مواجه نگردد قدر نعمت صحت و عافیت را نمی داند و لذت از آسایش فكر و صحت مزاج نمی برد و در ترك فحشاء و منكرات نمی كوشد - كثرت نعمت موجب طغیان و سركشی می شود چنانچه قرآن می فرماید ان الانسان لیطغی ان رآه استغنی وقتی دید همه عوامل زندگانی فراهم است خیال كرده خوشی موجود نموده، سركشی می كند.

آیا این همه حجتها برای ابن ابی العوجاها كافی نیست؟

آیا سایر ملاحده و زنادقه در این همه عوامل و اسباب زندگانی فكر نمی كنند؟

آیا تمام این علل و اسباب را از طبیعت بی شعور می دانند؟!



[ صفحه 310]



این ها تمام آثار صنع الهی است كه از ذره تا دره برای تكامل بشر آفریده تا به كمال خود برسد.

تا این جا یك روز درس توحید تمام شد و مفضل گفت سخن كه بدینجا كشید وقت زوال رسید فرمود اكنون به نماز برخیزم و بقیه مطالب را فردا بیا تا برای تو بگویم من آن شب در آنچه فرموده بود و می نوشتم فكر می كردم شكر توفیق شنیدن آن را می نمودم كه این همه معرفت برای من حاصل شد و آن شب را با كمال شادمانی گذراندم و باز تشنه ی كلمات آن حضرت بودم تا صبح فردا خدمتش رسیدم.

تذكر برای خوانندگان

متن حدیث توحید مفضل همه جا و مكرر طبع شده اما ترجمه آن از غیر از علامه مجلسی (ره) دیده نشد كه آن هم درست صد سال پیش یعنی 1279 چاپ شده چون از آیات الهی این است كه دو صورت را به یك شكل نیافریده دو سلیقه و اخلاق را هم به یك سبك تربیت نكرده است و ما در ترجمه این حدیث به سلیقه خود آنچه در قدرت و استطاعت و روانی نثر عصری بود به كار بردیم و متن حدیث را هم نقل كردیم كه اگر كسی بخواهد به سلیقه خودش ترجمه كند بتواند و امید است از اصل موضوع چیزی محو نشده باشد.

السلام علی من اتبع الهدی



[ صفحه 311]